مقاله درباره غیبت۱ مطلب با کلمهی کلیدی «غیبت در قرآن» ثبت شده است
متاسفانه یکی از کارهائی که در جامعه ،باعث هتک آبروی افراد می شود عمل زشت و نکوهیده “غیبت” می باشد. غیبت یک بیماری ،آفت و بلای اجتماعی است،عملی که چون موریانه باعث تخریب ایمان انسان ها می گردد و پیامدهای ویرانگر آن در جامعه فراوان است.
تعریف غیبت:
غیبت عبارتست از این که کسی پشت سر برادر و یا خواهر مسلمان خود،در حضور دیگری و یا دیگران بدی او را بگوید،به گونه ای که اگر او آن را بشنود آزرده خاطر شود.
پیامبر اکرم “ص”فرمود:آیا می دانید غیبت چیست؟ فرمود:غیبت آن است که یاد کنی برادر خود را به چیزی ناخوش آیند اوست.اگر در وجود آن شخص آن چیزی گفتید باشد که غیبت است و اگر نباشد به او بهتان زده ای. از روایات معلوم میشود که غیبت شامل مواردی چون ذکر نقصی درمسلمان (چه باشد یا نباشد)یا نقصانی در رفتار وی باشد و حتی گفتن مطلبی مانند :کلاهش بزرگ است،عمامه اش کج است یا… که به استناد حکم ادله چهار گانه :کتاب.سنت.عقل و اجماع غیبت حرام است.
غیبت از نگاه آیات قرآن مجید:
در قرآن نیز آیات متعددی در مذمت غیبت بیان شده است که آیه ذیل یکی از آن آیه ها میباشد: هیچ یک از شما غیبت دیگری را نکند. آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟البته معلوم است که ازآن تنفر دارید.پس از خدا بترسید که همانا خدا توبه پذیر ورحم کننده است(سوره حجرات.آیه۱۲)
علل و عوامل غیبت:
امام صادق “ع″ می فرماید اصل و ریشه غیبت ۱۰ نوع است .شفاء خشم و غضب و تشفی خاطر شخصی همراهی با گروه غیبت کنندگان.تهمت زدن. تصدیق خبر بدون تحقیق در درستی آن. بدگمانی به دیگران حسد. مسخره کردن و استهزاء دیگران. خودپسندی. آزردگی.آراسته وزیبا جلوه دادن کارهای خویش.
مستثنی های غیبت:
اما با حرمت شرعی که برای غیبت ذکر شده،برخی افراد مستثنی بوده و غیبت آنها منعی ندارد.- در مقام دادخواهی و تظلم کسی که مورد ظلم واقع شده،پیش کسی شکایت برده و دادخواهی میکند که قادر به رفع ظلم بوده و توانائی کمک به مظلوم را دارد،لذا نقل عمل ظالم غیبت حرام نیست.چنانچه پیامبر”ص” فرمود:ذی حق و آن کس که حقش ضایع میشود،حق سخن گفتن را داردهرچند که غیبت آن طرف باشد.- اصلاح عاصی و بازگرداندن وی بسوی صلاح اگر انسانی دچار گناه شده و راه اصلاح آن دانستن مردم است یعنی ظن قوی هست که اگر به دیگران گفته شود،در این صورت گفتن کار بد عاصی به دیگران به عنوان اصلاح وی از مصادیق غیبت حرام نمی باشد.با ۲ شرط که ۱- قصد گوینده فقط اصلاح عاصی باشد.۲- احتمال قوی در تاثیر باشد(اگر قصد گوینده هتاکی به عاصی باشد حرام است)-
استفتاء
پدری یا برادری به کسی ظلم نموده ،برای کسب تکلیف و فتوا عرض حال و شکایت نیاز به قاضی ،مجتهد،است که بیان ذکر عمل و عامل آن نیز ازغیبت حرام مستثنی است.- راهنمائی مشورت کننده وتحذیر از خطر در این مورد امام صادق “ع″می فرماید:کسی که با برادر دینی خود مشورت کند وصلاح واقعی را در اختیار وی ندهد،خداوند رای “عقل”او را سلب می نماید.- شهادت ناعادلانه شاهد- غیبت متجاهر به فسق امام صادق “ع″ فرمود:وقتی که فاسق ، فسق خود را علنی نمود،آن وقت حرمت ندارد،و غیبت هم ندارد و غیبت وی مباح است.- جائی که عیب کسی جزء نام و لقب او شده باشد مانند گفتن نام افرادی که با عیبی مشهور شده اند و اگر آن عیب گفته نشودشناخته نمیشود،مانند “تیمور لنگ”و…- شهادت در محکمه- ذکر عیوب در حضور آگاهان به آن- ذکر فضیلت علماء وصاحبنظران هنر نسبت به یکدیگر- غیبت مهمان از میزبانی که حق میزبانی را ادا نکند میزبانی که حق میهمانی را ادا نکرده،به آنها ظلم نموده است.لذا سخنی که در بدی ضیافت میزبان گفته شود اشکالی ندارد.- ذکر اعمال بدون ذکر عامل آن** البته موارد دیگری بیان شده که بدلیل مورد تردید بودن آن ذکر نگردید.
ذکر دو نکته ضروری در مورد غیبت :
الف) تحلیل پیشاپیش غیبت:
در گفتار برخی افراد ساده دل عنوان میشود که من غیبتم را به همه کس یا به فلان شخص حلال نموده ام واجازه داده ام غیبت مرا بنماید!!!آیا این کار صحیح است و میتوان چنین اجازه ای داد؟ اجازه دادن برای غیبت،شرعا درست نمی باشد بلکه معاونت برخطا و رواج گناه می باشد،واجازه افراد باعث رفع حرمت آن نمی شود.
ب)علت شیوع غیبت:
سید جزائری در کتاب “انوارنعمانیه” جلد سوم بیان میکند:با اینکه غیبت از بزرگترین گناهان بوده و در آیات و روایات تاکید و تشدید بر نهی آن شده است،اما بلیه ای است که اکثر مردم از عوام و خواص را گرفتار ساخته است، مردمی که واجبات را بجا می آورند و از بسیاری از گناهان اجتناب می کنند اما به غیبت گرفتار هستند. دلائلی چون:- غفلت مردم از حرمت گناه غیبت - اکثرگناهان مردم را درجامعه به سقوط می کشاند ولی غیبت این گونه نیست. مثلا اگر کسی زنا کند، و گناه وی آشکار شود نمی تواند در جامعه زندگی عادی خود را ادامه دهد و موجب بی آبروئی فرد میشود اما برای غیبت این گونه نیست.
به تعبیر دیگر مرحوم جزائری برخی گناهان بخاطر ترس از آبرو ترک میشود، مانند زنا.شرب خمر.لواط و… دیگر اینکه انسان وقتی که به گناهی مرتکب نیست در نظرش مهم وبزرگ است ولی هنگامیکه شیطان او را وادار به انجام آن کرد کم کم از عظمت گناه در نزد گناهکار کاسته شده و پس از مدتی برای فرد عادی میشود
علل و اسباب غیبت چند چیز است:
1-وقتی انسان از کسی ناراحتی دارد میخواهد با ذکر معایب او خود را راحت کند
2-همراهی با دوستان در غیبت دیگران
3-وقتی انسان کار زشتی انجام داده به خاطر اینکه مورد مذمت و نکوهش قرار نگیرد دیگری را که کار او را انجام داده است نام میبرد.
4-چون انسان میداند از شر زبان شخصی در امان نیست سعی میکند او را در نظر دیگران بیارزش جلوه دهد تا سخنانش بیتأثیر شود.
5-انسان معایب و نواقص دیگری را ذکر میکند تا برتری خود را اثبات کند.
6-انسان برای خنده آوردن دیگران شخصی را مورد غیبت قرار میدهد.
7-انسان کسانی را میبیند که مرتکب منکرات میشوند و از فرط تعجب برای دیگران بازگو میکند.
8-انسان فردی را گرفتار و مبتلا دیده، غمگین میشود و این مطلب را بازگو میکند.
مستثنیات غیبت:
مرحوم شیخ انصارى در اوائل کتاب مکاسب محرمه چند مورد را جزء حرمت غیبت ندانسته و استثناء نموده و فرموده است در این موارد غیبت جایز است :
1 - کسى که در مورد شخصى با انسان مشورت مى کند و از او مى خواهد که خوبى و بدى آن شخص را براى او بازگو کند، انسان باید براى او خیرخواهى کند و واقعیت را براى او بیان کند، مخصوصا در کارهاى خیر مانند ازدواج ، که بخواهد دختر به او بدهد یا دختر از او بگیرد، و غیبت در این موارد اشکال ندارد، زیرا که خیرخواهى براى مشورت کننده واجب ، و خیانت به او حرام است ، زیرا خیانت به او چه بسا مفسده اش از واقع شدن در غیبت بیشتر باشد.
2 - در مورد ظالم و ستمگر غیبت کردن و شنیدن غیبت اشکالى ندارد زیرا خداى متعال مى فرماید: (( ((لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم )) ))
((خداوند دوست ندارد که آشکارا بدى کسى گفته شود مگر در مورد مظلوم و ستمدیده ))
پس مظلوم و کسى که مورد ستم واقع شده مى تواند ظلم ظالم را در نزد کسى که از ظلم او خبر ندارد بر ملا کند و از دست او شکایت کند و بدى او در این مورد اشکالى ندارد.
3 - اگر آدم فاسقى شهادت داد یا خبرى آورد که فلانى چنین و چنان است باید به شهادت او ترتیب اثر داده نشود، و به محض شنیدن خبر نادرست او حکم نکنیم ، بلکه غیبت و بدگوئى او نیز در این مورد جایز است ، چون حکم نکردن به شهادت فاسق مصلحتش بیشتر از مفسده آن است ، و بدگوئى او در این مورد اشکالى ندارد، چون با شهادت به ناحق او یا به ترتیب اثر دادن به خبر دروغ او ممکن است بین چند طائفه بهم بخورد و بدینجهت مفسده عظیمى رخ دهد.
4 - اگر کسى به شخص عادلى تهمت زد باید کلام او را رد کرد و الا غیبت خود او که به مؤ من عادل تهمت مى زند در این مورد جایز است .
5 - کسى که ادعاى نسبى را مى کند که اهلیت آن را ندارد، باید او را رد کرد و حرفش را قبول نکرد و لو با غیبت نمودن و بدگوئى پشت سر او (در همین مورد.)
6 - کسى که حرف باطلى را در مورد دین اسلام مى زند و یا مقاله اى علیه دین اسلام مى نویسد، غیبتش در این مورد اشکالى ندارد.
7 - کسى که علنا فسق و فجور انجام مى دهد، مثلا علنا روزه مى خورد و یا گناه کبیره انجام مى دهد و یا زنا مى کند و یا شراب مى خورد، غیبتش * جایز است .
و باید قصدش از غیبت و بدگوئى او این باشد که از کار زشتش بازدارد، و در واقع این احسانى است به حق او. چون مى خواهد او را به کارهاى خوب وادارد.
8 - غیبت بدعت گذار در دین جایز است ، در صورتى که خوف داشته باشى که او مردم را گمراه کند.
9 - غیبت در استفتاء از مجتهد جایز است ، مثلا زنى مى رود پیش * مرجع تقلیدش و مى گوید آیا مى توانم طلاق بگیرم یا نه ؟ اگر استفتاء موقوف باشد بر ذکر کردن نام او جایز است و الا جایز نیست .
.منبع: برگرفته از کتاب نظامات اخلاقی و تربیتی اسلامی به روایت معصومین/تالیف شیخ آقا خاتمی (زنجانی)/ص۱۸۵-۲۷۷
پی نوشتها
[1]. کشف الریبة، شهید ثانی، ص 53.
[2]. حجرات، 12.
[3]. ارشاد القلوب، ص 107.
[4]. مکاسب شیخ انصاری، ص 40.
[5]. دیوان پروین اعتصامی.
[6]- برای آگاهی بیشتر ر.ک: مبانی اخلاق اسلامی، مجید رشیدپور، قم، انتشارات هجرت، 1374، چ 1; علم اخلاق اسلامی، علامهملامهدینراقی، برگردان: سیدجلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، 1366، چ 2; چهل حدیث، امام خمینی، بحث غیبت
آموزش دانلود رایگان فیلم از یوتیوب